داستان کوتاه - نایاب فان:اخبار روز, سرگرمی, چهره ها, مجله موفقیت, مجله پزشکی
توصیفی از مادر مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت: “من خسته ام و دیگه دیر وقته، میرم که بخوابم”. مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد، سپس ظرف ها را شست، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون…
کلمات کلیدی :
نظرات بییندگان :
مطالب مشابه :