ادبیات طنز
بی آر تی هم . !(طنز+عکس)بی آر تی هم . !(طنز+عکس). کاری از رضا احسان پور. تهیه و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان.
ادامه مطلب ...-هنرمند آن است که مویی و میانی دارد. مو و ریش خود را بلند کنید. در صورت امکان موهای خود را ببافید و ریش هایتان را با انواع ابزارهای موجود تزیین کنید. آشفتگی در مو و لباس شما ، نشانه شخصیت هنرمند شماست. استفاده از کلاه های عجیب و غریب نیز برای نزدیک شدن ظاهر شما به یک هنرمند شدیداً توصیه می شود. -دخانیات عامل اصلی سرطان و هنرمندی است. سیگار و پیپ را هیچگاه از خودتان دور نکنید. نیمی از پول هایتان را صرف خرید سیگار و نیمی دیگر را صرف خرید توتون پیپ کنید. راه و بیراه پیپ خود را چاق کنید و با آن ژست های مختلف هنری بگیرید. -رفتار عجیب و غریب ا
ادامه مطلب ...عباس احمدی شاعر خلاق و طنّازی است و در کنار این طنازی روحیه خطرپذیری دارد. شاید بتوان بخشی از موفقیت او را نیز در همین امر جستجو کرد. عباس احمدی با گستاخی حاضر به تجربه کردن عرصههای جدید در شعر خود است و از حاصل کار او پیداست، بینتیجه ماندن این خطر کردنها پرده خاطرش را مکدر نمیکند. احمدی قالبهای بسیاری را در شعر آزموده است و از قالبهای نو و سپید تا رباعی و مثنوی و غزل و حتی قصیده به زیر زین کلام این شاعر جسور درآمده است. همچنین بخشی از شعرهای او را اشعار طنز وی تشکیل میدهد. طنز در شعر احمدی جایگاه مهمی دارد و اثرات آن را گاهگاه می
ادامه مطلب ...از آغاز تا آواز! / طنز. عبدالله مقدمی ، از برگزیدگان نخست جشنواره ی "طنز مکتوب" حوزه ی هنری در رشته ی نثر است و فعالیت در مطبوعات گوناگون از جمله "گل آقا" را در کارنامه ی خود دارد. درباره طنز و طنز پردازیی می گوید: سیاست به فرهنگ هم نفوذ پیدا کرده است و این سیاست زدگی به هنر آسیب رسانده است. بخش فرهنگ با ورود اهالی سیاست به بیراهه رفته است و این بخش را دچار مشکل کرده است. دولت باید به جای سختگیری از فعالیت های شعرای طنز، برای پرورش آن ها هزینه کند و از استعدادهای آن ها کمک بگیرد. باید کاری کنیم که روزنامه های سراسر کشور این جرأت را پیدا کنند
ادامه مطلب ...شعر طنزی از اسماعیل امینی*. این شعر درباره موج علاقه عمومی به مدرک دکتری است. خاک ایران یکسر از دکتر پر است. هرکه دکتر نیست نانش آجر است. ملک ایران سرزمین دکتران. اینقدر دکتر نباشد در جهان. شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک. کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک. عابران هر خیابان دکترند. دانههای برف و باران دکترند. بیشتر از نصف ایران دکترند. هرکه پستی دارد اینجا دکتر است. دیپلم ردیست، اما دکتر است. هرکه شد محبوب از ما بهتران. هرکه شد منصوب بالا دکتر است. هرکه رد شد از در دانشکده. یا گرفته دکتری، یا دکتر است. شعر نو مدیون دکترها بوَد. تو ندانستی که نیما دکتر
ادامه مطلب ...آفتاب، نامد دلیل آفتاب! (طنز) معنای واژگان از زبان طنز. برای معنی کردن این واژه منتظر پاسخ متخصین این امر- مجری های محترم تلویزیون و برادر فیدل کاسترو- هستیم. (ظاهرا از هفت روز پیش تاکنون سخنرانی فیدل تمام نشده و متاسفانه هنوز نوبت هنرنمایی مجری های وطنی نشده است!). اخطار: کارت زرد، در قدیم گرفتن دو تا از آن اخراج داشت ولی خدا بگویم چه کند این NPT را که کاسه کوزه ها را به هم ریخت. اخفش: نام مستعار برخی عزیزان (توضیح جناب اخفش یک بز هم داشت!). اخم: پاسخ قاطع دستگاه قضایی به اراذل و اوباش دستگیر شده توسط ماموران نیروی انتظامی!. البوسه: ج لباس.
ادامه مطلب ...شعر طنزی از علیاصغر شیری:. خدمت شبیه یک درد اصلاً دوا ندارد. باید معاف باشی، چون او که پا ندارد. وقتی که قورمهسبزی بوی چمن گرفته. سرباز یا مریض است یا اشتها ندارد. وقتی غذا ندارد طعمی بهغیرِ کافور. یک لحظه خواب شیرین گردان ما ندارد. از بسکه توی پوتین پاها مچاله گشته. سرباز احتیاجی به سنگپا ندارد. آنکادر کل گردان بد نیست، افتضاح است. فرمان ایست، از نو. اصلاً صدا ندارد. از بس به دور پرچم سربازها دویدند. حمام و دستشویی امروز جا ندارد. در دستشوییِ هنگ سرهنگ مار دیدهست. گفتم: که میمیترسم، گفتا: بیا، ندارد. گفتم: جناب سروان، آخر چرا؟ چگونه؟.
ادامه مطلب ...برای آن که بتوانید کتاب بنویسید، احتیاج به مقداری سواد خواندن و نوشتن و کمی هم جسارت دارید؛ هر چند این روزها کسی آنقدر اعصاب ندارد که برای هر کاری برود سواد آن کار را هم یاد بگیرد، اما خب اگر بتوانید تعدادی جمله سر هم کنید که یک عده را به حیرت وادارد، گام اول را محکم برداشتهاید؛. طنز منثوری از جلال سمیعی: یکم:. برای آن که بتوانید کتاب بنویسید، احتیاج به مقداری سواد خواندن و نوشتن و کمی هم جسارت دارید؛ هر چند این روزها کسی آنقدر اعصاب ندارد که برای هر کاری برود سواد آن کار را هم یاد بگیرد، اما خب اگر بتوانید تعدادی جمله سر هم کنید که یک عده ر
ادامه مطلب ...سه شعر طنز از سه طنز پرداز؛ راشد انصاری ، نسیم عرب امیری و ابوالفضل زرویی نصرآباد. چرخ راشد انصاری:. شــــاید نمـــی دانی که گاهـی چرخ می چرخد. چرخ است خب!خواهی نخواهی چرخ می چرخد. فـــــرقی نــــدارد روی خــــاک ســـرد بنشــینی. یا روی تخــت پادشــــاهی ، چــــرخ مــی چرخد. تا آب مــــی بیند به خــــود گرداب، مــــی گردد. تا مــــی زند در آب ماهـــی چـــرخ، مــی چرخد. گاهی خودت هم خنده ات می گیرد از ایــن که،. با یــک دلیل پوچ و واهــــی چـــرخ مـــی چرخــد. بنـــده دو زن دارم ! یکــــی تهـــران یکــی بنـــدر. با هر سفیدی و سیاهی چرخ مــــــی
ادامه مطلب ...دیوار کوتاه / طنز شعر برگزیده مقام دوم ششمین جشنواره طنز مکتوب. دیوار کوتاه | محمدرضا مختارنژاد. هیچکس از حال و وضع دیگران آگاه نیست. گر شود آگاه هم، گوید مجال آه نیست. بیدلیل آدم نمیافتد به یاد دیگران. هیچکس را شوق افتادن میان چاه نیست. نیست شیرین کام تو، فرهاد، با شیرین شدن. آنکه از امروز با تو گاه هست و گاه نیست. کار شطرنج است بازی دادنِ بازیگران. کیش و ماتش در ید جاه و جلال شاه نیست. هرکه پا کج میگذارد ارتوپد باید روَد. تا بفهمد مشکل از پاهاش هست، از راه نیست. راهها هموار از لطف ادارهی راه شد. گر تو میافتی زمین تقصیر خلقالله نیست.
ادامه مطلب ...چه می خواستم بگویم؟ برای آدم که هوش و حواس نمی ماند . آها . یادم آمد جریان این است که ارادتمند دو سه سال است که حافظه ام را از دست داده ام و از رجال قوم هم فراموشکار تر شده ام. چه می خواستم بگویم؟ برای آدم که هوش و حواس نمی ماند . آها . یادم آمد جریان این است که ارادتمند دو سه سال است که حافظه ام را از دست داده ام و از رجال قوم هم فراموشکا�� تر شده ام مثلا سه سال پیش تصمیم گرفتم زن بگیرم والده و مالده را راه انداختیم رفتیم یک دختر خانمی را برای همسری انتخاب کردیم چند روز بعد رفتیم محضر و عقد ازدواج را بستیم و قرار شد جمعه بعدش عروسی کنیم ولی
ادامه مطلب ...اندر فواید کتاب سال( طنز) طنزی از سعید بیابانکی. تازه سوار مترو شده بودم که صدای قناری خوشآواز جیبیام درآمد؛ شماره را نشناختم ولی خیلی شماره رُندی بود. 0912 همهی رقمهای بعدش مثل هم. تازه سوار مترو شده بودم که صدای قناری خوشآواز جیبیام درآمد؛ شماره را نشناختم ولی خیلی شماره رُندی بود. 0912 همهی رقمهای بعدش مثل هم. فکرکردم تخیله چاه به من زنگزده یا مثلا تاکسی تلفنی. ولی آن شماره حداقل 50 میلیون تومان قیمتش بود. با این وجود جواب ندادم و صدایش را بندآوردم. دوباره زنگ زد و من دوباره صدایش را بند آوردم. مسافران نشسته و ایستادهی محت
ادامه مطلب ...آدم بی دل و دماغ کسری قطعه دارد 25 کاریکلماتور از حسین ناژفر. کاریکلماتور،کاریکاتوری ست که با کلمات شکل میگیرد؛ این فرم نسبتا تازهای در طنز است که مورد استقبال طنزنویسان و مخاطبانشان قرار گرفته است. به خصوص که روزگار ما، روزگار سرعت است و مینیمالیزم، بر تمامی قالبهای هنری سایه انداخته است. 1 - تقویم ثانیهها روز شمار ندارد. 2 - پلاک آدمها گذر موقت است. 3 - دکتر عضو انجمن بدنویسان شد. 4 - باران پرگار به دست بر آب برکه میبارد. 5 - آدم سرگشته نگاهی به پشت سر دارد. 6 - معلم شیمی عصبانی شد برخورد فیزیکی کرد. 7 - افتادهترین ماهی هم ادعای خاکی
ادامه مطلب ...دارم از نرخ گزافش گله چندان که مپرس!. « دلمان خوش به شکرخندِ لبى » عنوان شعری طنز از ناصر فیض است که به تازگی منتشر شده است. شعری در حال و هوای این روزها. دارم از نرخ گزافش گله چندان که مپرس. که چنان زو شدهام بى سر و سامان که مپرس. تا زدم هر چه پسانداز خودم را به دلار. اُفت کرد آنقدَر این قیمت تومان که مپرس. کس به امید کذا آنچه که کردم مکناد!. که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس. هر کجا مىروم امروز، که چیزى بخرم. تازه ! اجناس گران نیست ز ارزان که مپرس. گر چه باید بشود ایشان ، شرمنده من. خجلتى مىکشم از صاحب دکان که مپرس. قیمت آب، گران ب
ادامه مطلب ...در این نوشته چند راه ساده برای رسیدن به مرتبه استادی در سریع ترین زمان پیشنهاد می شود. شاعری که تازه کار است ، دلش می خواهد که شعرش را برای دیگران بخواند تا آنها درباره اش نظر بدهند. دلش می خواهد که از تجربه شاعران دیگر استفاده کند. شاعردوست دارد کتاب های مرجع و مجموعه های ارزشمند شعر را مطالعه کند و با نشریات معتبر ادبی آشنا شود و در یک کلام مشتاق آموختن و تجربه اندوختن است. اما پس از مدتی که نامش بر سر زبان ها افتاد و پشت تریبون ها ، شعر خواند و در نشریات شعرش منتشر شد دیگر شاعر تازه کار نیست و شاید دلش بخواهد که استاد بشود. از مزایای مهم ا
ادامه مطلب ...تا حالا فکر کردید اگر زمان شعرای قدیمی تلفن و پیغام گیر وجود داشت ،شعرا برای پیغام گیرشان چه متنی را می گذاشتند . پیغام گیر حافظ: رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!. تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!. بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام. زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !. پیغام گیر سعدی: از آوای دل انگیز تو مستم. نباشم خانه و شرمنده هستم. به پیغام تو خواهم گفت پاسخ. فلک را گر فرصتی دادی به دستم. پیغام گیر فردوسی : نمی باشم امروز اندر سرای. که رسم ادب را بیارم به جای. به پیغامت ای دوست گویم جواب. چو فردا بر آید بلند آفتاب. پیغا
ادامه مطلب ...نیفتی و بلوتوست شبانه پخش شود/ طنز سعید بیابانکی و شعر حافظ. پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت. من یکی با نظرش سخت موافق هستم. تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد. علی الخصوص اگر عضو بیمه هم باشی. مدعی خواست که آید به تماشاگه راز. خانمش زنگ زد و گفت شلوغ است نرو. منم که شهرهی شهرم به عشق ورزیدن. ولی قیافهی من میخورد به معتادان. درویش را نباشد، برگ سرای سلطان. زیرا که اصولا، کوبیده دوست دارد. گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر. بوی جوراب مرا سمت خرابات کشید. پیام داد که خواهم نشست با رندان. دو هفته بعد اراذل شد و گرفتندش. دریغ و درد که در جستجوی گنج ح
ادامه مطلب ...طنز/ آن جنس گران چیست که ارزان شدنی نیست؟. آن درد کدام است که درمان شدنی نیست. وان لطمه کدام است که جبران شدنی نیست. بیمار وطن اینهمه از درد چه نالد؟. دردی به جهان نیست که درمان شدنی نیست. بدبینی ما بود که هر لحظه فروکاست. زآبادی این خانه که ویران شدنی نیست. آن را که بود در صدد تفرقه ما. بر گوی که این جمع پریشان شدنی نیست. هرچند که امروز خوشی جنس گرانی است. آن جنس گران چیست که ارزان شدنی نیست. کم گوی که آسان نشود مشکل ملت. آن مشکل مرگ است که آسان شدنی نیست. آقای میلسپو نشود بهر تو دلسوز. زین گرگ بیندیش که چوپان شدنی نیست. هرچیز که کم گشته فراوا
ادامه مطلب ...کاریکلماتور، دنیای جالبی دارد که خواندنش اگرچه خیلی طول نمی کشد اما تولید و نگارشش شاید ساعت ها زمان برده باشد. کاریکلماتور، دنیای جالبی دارد که خواندنش اگرچه خیلی طول نمی کشد اما تولید و نگارشش شاید ساعت ها زمان برده باشد. - حادثه، واحد تولید خبر است. - زخم نا کار، کاری از آب در آمد. - حباب آب، طاقت تلنگر هم ندارد. - بیداری معتاد با چُرت پر می شود. - ازدواج مجدد، انتخاب همراه دوم است. - آلمانی ها مارک دار ترین آدم ها هستند. - معلم ریاضی درگیر مسایل خانوادگی بود. - درخت بهار حامله و پاییز پا به ماه می شود. - تیر خلاص قبل از عزراییل به محل حادثه
ادامه مطلب ...آمدم، تو بودی، اما قسمت نبود کاریکلماتورهای مهدی فرجالهی. کاریکاتوری که با کلمات شکل میگیرد؛ این فرم نسبتا تازهای در طنز است که مورد استقبال طنزنویسان و مخاطبانشان قرار گرفته است. به خصوص که روزگار ما، روزگار سرعت است و مینیمالیزم، بر تمامی قالبهای هنری سایه انداخته است. غزل خداحافظی. قافیه را باخته بود. در غزل خداحافظی. قسمت. آمدم. تو بودی. اما قسمت نبود. اجل. اجلش رسید. اما. خودش هنوز نرسیده بود. عشق. عشقم کشید. اما. خودم نکشیدم. باد. نمی خواهم میله باشم، پرچم باشم. می خواهم باد باشم، آزاد باشم. ماه. از لای برگهای درختان ستاره چکه می کن
ادامه مطلب ...